متن بيانيه اساسی اجلاس مؤسسان حزب متحد ملی افغانستان که توسط محترم نورالحق علومی ايراد گرديد

 

کابل : 31 اسد 1382

 

بسم الله الرحمن الرحيم

حاضرين گرانقدر، دوستان ، برادران و خواهران عزيز !

مسرت داريم بعد از ساليان دراز جدايی ، رنج و مشقت، زجر و شکنجه ، هجرت و غربت يکبار ديگر در آغوش وطن عزيز مان گرد هم می آئيم.

از آن ساليانيکه مشترکاً درخدمت وطن و دفاع از مردم خود بوديم اينک بيش از يک دهه ميگذرد. اين يک دهه شايد از غم انگيز ترين سالها درتاريخ پنج هزار ساله کشور کهنسال ما بوده باشد.

دراين يک دهه هستی مادی و معنوی وطن ما از دست رفت ، نسج اجتماعی ما برهم خورد ووحدت ملی صدمه ديد. اجانب بخاطر دسترسی به اهداف ستراتيژيک شان نه تنها تنور گرم اختلافات را گرم تر کردند بلکه درآن برای امروز و فردای شان نان پذيدند.

امروز درحاليکه دوره سياه و تاريک انديش سپری شد، کوهی ازبدبختتی و جنايت سرنگون گشت ولی با آنهم عدهً از جنايتکاران در کمين نشسته زير نقاب های مختلف باقيست. وطن با انبوه از مشکلات در برابر ما قرار دارد. جامعه از هم پاشيده و متلاشی شده است که هزاران کشته و معلول و مليونها مهاجر و بیيجا شده از خود بجا گذاشته است. با تاسف هنوز که هنوز است به صلح پايدار دست نيافته ايم. هنوز تفنگ و تفنگداران برسرنوشت مردم ما حاکم است. جنگ ادامه دارد و جريان خونريزی قطع نشده است. حکومت مرکزی ما در برابر حکومات محلی احساس ضعف و ناتوانی ميکند.

دوستان عزيز !

امروز اولين سوالی که در برابر همه ما مطرح است اين است که سخن را از کجا آغاز کنيم. انبوه حوادثی که گذشته است ما را واميدارد که در قدم اول ياد رفته گان و در خون خفته گان خود را گرامی داريم. فکر می کنم جا دارد بياد هزاران شهيد راه وطن و بخاطر مليونها يتيم و بيوه زن در ميدان مانده و رفته گان با نام و گمنام مان ادای احترام نموده و درحق اوشان اتحاف ادعيه مينماييم.

خواهران و برادران عزيز !

اکثريت شما اشتراک کتتدگان اين اجلاس فعالين سياسی ديروز و امروز هستيد که در سالهای غم انگيز سپری شده با غم و اندوه فراوان و قلب های مالامال از عشق به وطن تلاش نموديد تا راه نجات وطن را از غرقاب و فروپاشی کنونی جستجو نمائيد. ديگر برادران و خواهران شما در هرجا که بودند و هستند، در خارج و داخل کشور نيز از پا ننشستند بلکه شب و روز سعی ورزيدند تابرای يافتن راه برون رفت ممد واقع شوند.

طوريکه پيداست در طی دههً گذشته افغانها بيشترين مساعی را در راه ايجاد تشکيلات سياسی بخرج دادند. نتيجه اين همه تلاشها روی کار آمدن تعداد بيشماری سازمانهای خورد و بزرگ در داخل و خارج کشور است.

دوستان !

برهمه هويداست که بحران وطن ما محصول بازی های بزرگ، جنگ سرد و فروپاشی نظم در کشور ما نتيجه ختم جنگ سرد و دگر گونی های عميق در سراسر جهان و قطب بندی ها و رده بندی های جديد سياسی در مقياس جهان و داخل کشور است. گرچه جنگ سرد ختم معظلات منطقوی ، در ديگر گوشه های جهان را درقبال داشته اما برای کشور ما به اصطلاح مرده ريگ آن هنوز ادامه دارد. با سقوط حاکميت طالبان و القاعده بواسطه نيروهای ائتلاف بين المللی تحت رهبری اضلاع متحدهً امريکا، کشور ما از سقوط نهايی در غرقاب قرون وسطايی و حالت نيمه مستعمره نجات يافت و موافقتنامه های بن راه را برای تشکيل يک حکومت دموکراتيک با پايه های وسيع هموار نمود. از آغاز اين عمليات و تشکيل حکومت جديد اينک يکسال و نيم ميگذرد . دراين مدت يکنيم سال با آنکه يکرشته انکشافات مثبت در زندگی سياسی و اجتماعی مردم ما رونما گرديده است اما اوضاع سياسی اجتماعی کشور با وجود توجه جامعه جهانی و حضور نظامی و سياسی آن کماکان آشفته و پيچيده است.

عمليات نظامی ائتلاف بين المللی در ماه اکتوبر 2001 حاکميت تروريستان داخلی و بين المللی را ساقط کرد اما فعاليت های افراطی چه در وجود سازمانهای تروريستی و ساير نهادها و شخصيت های نا مطلوب که هنوز در جامعه وجود دارد بمثابه قويترين نيروی مخالف حاکميت مرکزی افغانستان و دشمن باالقوه و باالفعل دموکراسی، جامعه مدنی و حقوق زن بحيث تهديد جدی در سراسر کشور محسوب ميشود.

تقابل خونين ميان دولت بحيث مظهر افغانستان نوين و نيروهای افراطی ختم نشده است. امنيت در سراسر کشور تامين نگرديده  و سرنوشت مردم هنوز در دست جنگ سالاران قرار دارد حکومت مرکزی ما در واقع يکی از شش حاکميت سياسی در سراسر کشور است.

هنوز سيستم سياسی کشور معين نشده است. عقايد و نظريات دموکراتيک و تشکيل جامعه مدنی رسوب ننموده و جايگاه خود را نيافته است.

معضلات و پرابلم های کنونی کشور که با سقوط حاکميت طالبان قد برافراشته است يگانه معضلات لحظه کنونی کشور نيست.

انتقال قدرت به مجاهدين و سقوط حاکميت حزب وطن در يک دهه قبل که به ادامه شکست تجربه سوسيالزم و ختم جنگ سرد صورت گرفت نوعی بحران هويت و بحران اعتماد از خود بجا گذاشت. بهمين سبب در طی ده سال گذشته برخلاف انتظار در راه اندازی يک جنبش بزرگ و فراگير ملی توفيق حاصل شده نتوانست.

آنچه دراين راستا بيشتر مايهً تاسف است اين است که وضع نابسامان سالهای گذشته صدها و هزاران نفر از فعالان و نخبگان رشته های مختلف بخصوص عرصه های سياسی و روشنفکران با درد و متجرب را با حالت ياًس و دلسردی از صحنه سياسی کشور کنار کشيد و نسلی از کادر های کار آزموده غير فعال شدند و ديگر زمينه فعاليت ، ابراز هويت و استعداد خود را از دست دادند. اين صدمه ايست جبران ناپذير و امروز که مقابله با تروريزم صف فشرده تر نيروهای دموکراتيک و ترقيخواه را مطالبه مينمايد. ما در واقع از تجربه نسلی از کادر های مجرب وورزيده محروميم.

حزب وطن ديروز در بهبوحهً جنگ سرد تشکيل و بقدرت رسيده بود با ساقط شدن حاکميت آن فروپاشيد و از بقايای آن ده ها تشکل بوجود آمد. اما تشکلات بوجود آمده ، چنانچه در بالا اشاره شد، چه از بدنه های فروريخته حزب وطن ويا ديگر محافل و گروه های سياسی در هر کجا که ابراز هويت نموده اند به آن حدی کوچک و ناتوان اند که حمل بارگران اوضاع غمبار کنونی را بالای شانه های شان خيلی سنگينی ميکند.

هستند هزاران اعضای سابق اين حزب که بصورت کتلوی ويا انفرادی ، با ارتباط ويا  بدون ارتباط تا حال بحيث عضو حزب وطن در بدنه اين خانواده باقيمانده اند و در هيچ  سازمان سياسی ديگر شموليت نپذيرفته اند.

خوشبختانه همرزمان و روشنفکران ما در داخل کشور با تحمل دشوار ترين شرايط در موجوديت تروريزم بين المللی که جهان را تکان داده همبستگی خود را حفظ نموده، مبارزه خستگی ناپذير خود را ادامه دادند و نگذاشتند تا شمع نيمه برافروخته تمدن و ترقی را که تاريک انديشان همواره در صدد خاموش کردن آن بودند ، خاموش گردد. و با درنظرداشت شرايط مسلط و حاکم بعد از سقوط حاکميت بمبارزه خويش ادامه داده و درفش دموکراسی ، تمدن و آينده نگری را بلند نگهداشتند. به عين صورت همرزمان راستين ما درخارج کشور دست زير الاشه ننشستند و همصدا با دوستان داخل کشور در احيای جنبش روشنفکری همت گماشتند.

جای ترديدی نيست که نسل های کنونی و آينده کشورکارنامه های فرزندان و فداکاران را به نيکويی يادکرده ، گرامی داشته و به ان مباهات خواهند نمود.

آنچه لازم به تذکر وياددهانی ميباشد اينست که بعد ازحادثه 11 سپتامبر 2001 وتغيير اوضاع در قبال افغانستان اين همرزمان فداکار بمنظور استفاده سالم از شرايط بوجود آمده ای زمانی و جو سياسی تازه ، و همچنان امکانی را که در قبال عمليات نيروهای ائتلاف جهانی درجهت مبارزه عليه تروريزم و بنيادگرايی در افغانستان بدست آمده است تلاش ورزيده که ديگر بر تشتت و پراگندگی اين مبارزين صديق ( اعضای سابق حزب وطن ) ، که برشاخچه های خورد و بزرگ تقسيم گرديده اند به نحوی از انحاء ارتباط قايم نموده که به اختلافات خاتمه داده و يک محور با اعتبار که حيثيت ديروز ، امروز و فردای آنها دفاع کرده بتواند ايجاد و مطابق خواستهای عصر و زمان راه خود را باز نمايند.

اعضای سرسپرده اين خانواده از آغاز فعاليت خويش با داشتن تماس و پيوند نزديک در داخل و خارج کشور به نظريات ، پيشنهادات و خواست های اعضای اين خانواده مخصوصا آنانيکه در تحت سيطره ظلم و شقاوت بنيادگرايان قرار داشتند ارج بزرگ گذاشته تا کنون توانسته است در تقريبا اکثر کشورها و در داخل وطن نيز همفکران خود را داشته باشند. اساس کار خود را بر علينت ، دموکراسی ، مشوره و نظر پرسی بنا نهاده و سعی ورزند تا در داخل و خارج کشور با تفاهم نزديک اعضای سابق حزب وطن، سازمانها و محافل سياسی ديگر ، شخصيت های مستقل ملی و معتقد به دموکراسی ، تجارب ديروز را به گونهً مؤثر بکار برند و بمثابه حلقه وصل ميان اعضای سابق حزب وطن و ديگر نيروهای ترقيخواه را برای تشکيل  يک سازمان واحد سراسر ملی و دموکراتيک هموار نمايند.

ايشان از شروع فعاليت خود با تهيه يکرشته تحليل ها و اسناد به اين نتيجه رسيدند که عقايد ، نظريات و ديدگاه های سياسی که در مرحله پس از جنگ جهانی دوم اساس فعاليت واحزاب را درکشور ما و ديگر کشورهای جهان سوم برای مدت چهار دهه تشکيل ميداد ملهم از فضای مسلط جنگ سرد بود.

جوهر اصل دنيا نگری جنبش های فکری دروان جنگ سرد را  قالب بندی های ايديالوژيک تشکيل ميداد که چارچوب معينی را برای قضاوت تعيين مينمود. گرچه اين آيديالوژی ها براساس هومانيزم و مناع انسان زحمتکش شکل گرفته بود اما درعمل بنا برفقدان دموکراسی ميان متفکرين و انديشه پردازان اين راه و اکثريت مردم عملا فاصله ايجاد ميشد.

آنچه تا امروز مطرح است تلقين منطقی تجارب مثبت ديروز و شرايط عينی کنونی است. يعنی انتقاد از جهات منفی کار ديروز و ارايه ديدگاه های نو. طرح فکری جديد ( طرح های پيشنهادی مرامنامه و اساسنامه ) که در دسترس شما قرار دارد در واقع محصول همين تلاش جديد است.

دوستان عزيز !

از آنجائيکه اجلاس امروز ما در رابطه به آينده اعضاً و فعالين سابق حزب وطن داير گرديده است ناگزيريم قبل از بحث روی مسايل روز درک خود را از گذشته آنرا با شما درميان بگذاريم.

ميهن محبوب ما افغانستان بنا به نداشتن موقعيت حساس ژيوپولتيک در ادوار مختلف تاريخ مورد تاخت و تاز توسعه طلبان و جنگ افروزان قرار گرفته است. در آغاز قرن بيستم افغانها اولين کشور بودند که زنجير استعمار را درآسيا دريدند و در راه ترقی و تحول گام گذاشتند.

تلاشهای تحول طلبانه قشر جديد و روشنفکران افغان که درتاريخ بنام مشروطه خواهان شناخته شده اند ، با الهام از تحولات سريع در اروپا و نهضت ضد استعماری در نيم قاره هند و جهان ، در مرحله پس از حصول استقلال کشور در سال 1919 ( 1298 ههـ ش ) ، بمنظور رفع عقب ماندگی قرون وسطايی جامعه ، آغاز ميمونی بود برای وارد آوردن دگرگونی های عميق در زندگی مردم ما. اين در واقع همان مشعلی بود که موقعيت جيو پوليتيک و جيو ستراتيژيک کشور ما بوجود آورده بود و مقاومت که دروجود بنياد گرايان مذهبی تجسم می يافت اين مشعل را موقتا خاموش ساخت و کشور را يکبار ديگر در تنگنای تاريکی و ظلمت فرولغزاند.

در مرحله پس از جنگ های جهانی دوم که جهان دستخوش تحولات عميق و ريشه يی گرديد جامعه افغانی نيز نميتوانست درآن کنار بماند. فروريزی سيستم استعماری و مقاومت کشور های تازه به استقلال رسيده دربرابر استعمار نو، ايجاد اردوگاه سوسيالستی و تلاش جهان شمول برای بهبود سطح زندگی ملتها ، تامين و گسترش حقوق و آزادی های دموکراتيک و عدالت اجتماعی .... وغيره. اثرات خود را بالای جنبش تحول طلبانه کشورما نيز وارد نمود. جنگ سرد بمثابه پديده مربوط به مرحله بعد از جنگ جهانی دوم صف بندی جديدی از نيروهای سياسی ، اجتماعی و نظامی را درمقياس جهانی بوجود آورد که نوعی  دنيا نگری تازه ای با خود همراه داشت که نهضت ها و جنبش های سياسی سراسر جهان تحت تاثير آن قرار گرفتند.

اين يک واقعيت است که مردم و دولت های وقت افغانستان با آرزومندی داشتن روابط نيک و حسنه با کشورهای غربی مبذول داشته اند. ولی سياست های آنزمان که بی تفاوتی و بی علاقگی آنکشورها مواجه بود روشنفکران افغانستان را بشکل طبعی بطرف جريانات و سياست های منطقوی کشانيد.

حزب دموکراتيک افغانستان که بعدا به حزب وطن مسمی گرديد تقريبا چهل سال قبل برمبنای زمينه های مساعد ناشی از انکشاف جامعه افغانی و مقتضيات عصر و زمان و درچارچوب آزادی های سياسی مطروحه درقانون اساسی سال 1343 هـ ش تاسيس شد و بحيث يک پديده قانونمند و نقطه عطف در تداوم مبارزات آزاديخواهی مردم افغانستان د ر راه پيشرفت ملی و اجتماعی بشمار ميرود.

تحکيم استقلال ملی ، حاکميت ملی  و تماميت ارضی ، تامين آزادی ، دموکراسی ، ترقی اجتماعی ، برابری و عدالت اجتماعی و در يک کلام رفع فقر و عقب ماندگی قرون را ، حزب وطن درسرخط وظايف برناموی خود قرار داد.

دراين اصول مرامی حزب ما همچنان راه ها ووسايل برای رسيدن به اين اهداف مشخص شده بود و ايجاد حکومت دموکراسی ملی، تشکيل جبهه ملی به اشتراک تمام نيروهای ملی دموکراتيک پيش بينی شده بود.

حزب پس از تاسيس درفاصله کوتاه زمانی کمتر از يکنيم دهه با مساعی روشنگرانه توانست نسل جديدی از وطندوستان را با روحيه عالی وطندوستی و خدمتگذاری بمردم پرورش و در راه تطبيق آرمانهای والا و انسانی بکار اندازد و هزاران افغان وطندوست را در صف خود بسيج نمايد.

حزب با سپری شدن صرف 13 سال از تاسيس آن درنتيجه شرايط و اوضاع پيچده داخلی و منطقوی و جريانات درون حزبی ، در هفت ثور 1357 به قدرت سياسی دست يافت. وقبل از آنکه به تطبيق کدام برنامه اصلاحی توفيق حاصل نمايد ، د رنتيجهً اختلاقات ، خيانت های آشکار و پنهان و مداخله بلا انقطاع خارجی ، در وضع دفاعی و در مسير يک جنگ فرسايشی و تحميلی قرار گرفت و بار سياست های ملی و منطقوی بمراتب بزرگتر از توانايی اش، چون مداخله وحضور نظامی شوروی و سياست تبديل کردن افغانستان به ويتنام شوروی  از جانب امريکايی ها  ، بالای شانه های آن قرار گرفت. باوجويکه توانست دربرابر همه مشکلات مقاومت نمايد درفرجام و در نتيجه توطئه های بين المللی وداخلی ، مجبور شد تن به انتقال قدرت به ، به اصطلاح مجاهدين دهد. درحاليکه در دوران حاکميتش درمبارزه عليه مداخلات خارجی و بنيادگرايی درحدود پنجاه هزار عضو را از دست داده بود تا آخرين عضو متلاشی شد. اين تنها نبود، قوای مسلح ، ارگانهای ثلاثه دولت با همه ارزشهای مادی و معنوی آن نيز متلاشی و ار بين رفت. درمرحله پس از انتقال قدرت براساس گزارش های گزارشگران خاص حقوق بشر ملل متحد درسراسر کشور درحدود بيشتر از دو هزار عضو به شهادت رسيدند.

قابل تذکر است که موقعيت حساس جيوپوليتيک کشور که آنرا در محراق توجه گرداننده گان بازی بزرگ و جنگ سرد قرار داد بخصوص در مرحله پس از سلطنت در سرطان 1352 ، کشور را پيوسته بطرف بی ثباتی و بحران سوق داد. ح د خ ا  دربهبوحهً همين بی ثباتی و در اوج جنگ سرد به قدرت رسيده بود توانايی مهار کردن مداخلات خارجی ناشی از سياست های بزرگ بين المللی را نداشت. باوصف آنکه بعد ها با طرح سياست مصالحه ملی تغييرات  قابل ملاحظه ای در سياست های خود وارد کرد پروسه تحولات بالنسبه دموکراتيک ، درعمل ، در کشور ما، با پيچيدگی ها و دشواری ها همراه بود. زيربنای اين تحولات درعرصه اقتصادی دروجود سه پلان پنج ساله و در عرصه های سياسی اجتماعی دروجود تدوين قانون اساسی سال 1343 گذاشته شد. اما سهم ضعيف اراده مردم در اداره کشور ، پيچيدگی جامعه و برخورد سطحی به مسايل اتنيکی حاکميت وقت با قضايای کشور، از يکسو و ناکافی بودن سطح معاونت های مادی تخنيکی کشور های تحول طلب را نسبت به نقش تحول دموکراتيک از طريق انکشاف سرمايه داری مشکوک و بی باور ميساخت که اين خود راه را برای نيروهای راديکال و تطبيق ريفورم های چپ باز مينمود.

تحول 26 سرطان 1352 و تلاش های رئيس جمهور سردارمحمد داود در واقع گامهای راديکال در استقامت ريفورم های دموکراتيک و چپ بود. اقدام برای اصلاحات ارضی و ملی ساختن بانکها وغيره گامهای بود درهمين راستا ، اما بی موازنگی درسياست های داخلی و خارجی ، عدم موفقيت درتطبيق پلان هفت ساله، پر کردن خلای دموکراسی نيم بند دوران سلطنت با سياست های سرکوب و فشار و برخلاف انتظار ، سهم دهی بيشتر نيروهای سياسی در اداره دولتی را با آينده مجهول موکول نمود و درعمل مانع آن شد.

درحاليکه مبارزه مسلحانه برای سرنگونی اش از طريق پاکستان راه اندازی شده بود. کشور قدم بقدم بسوی بی ثباتی و اختناق مزيد سير قهقرايی را پيمود جمهوری دموکراتيک افغانستان که بعد از هفت ثو 57 تشکيل شد با برنامه های راديکال تر وريشه ای تر وارد عرصه شد و تطبيق ريفورم های با سمتگيری سوسيالستی را تسريع کرد. اما نبود رهبری واحد ويکپارچه، با ايثار و مصمم در راه تدوين و تطبيق برنامه های اصلاحی، تلاش برای انحصار قدرت شخصی ، بی موازنگی در برخورد با مسايل ملی وا تنيکی و عقايد مسلط در جامعه و سرکوب دگر انديشان ، عدم مطالعه دقيق جامعه و شتابزدگی درتدوين و تطبيق برنامه ، بلند پروازی ها و تلاش جهت پرش از مراحل قانونمند تکامل و رشد جامعه وغيره باعث بروز معضلات فراوان جانبی گرديد و با اعتراض جامعه روبروشد. تطبيق برنامه اطلاحات ارضی بهترين نمونه آن است.

جمهوری دموکراتيک افغانستان که در تحت اوضاع فوق العاده پيچيده داخلی و منطقوی تشکيل شده بود ، با دسايس سازمان يافته و تحريکات مسلحانه خارجی و داخلی روبرو گرديد. رژيم که توانايی مقابله را در خود نمی ديد باعث دعوت مکرر از اتحاد شوروی موجبات مداخله نظامی آنکشور را فراهم نمود. اين مداخله باضديت نيروهای منطقوی و بين المللی مخالف آن مواجه گرديد که درنتيجه ، جنگ تمام عيار اعلان ناشده ايرا بالای کشور تحميل نمود که پيامد های وخيم و خطرناک را بدنبال داشت.

پس از 6 جدی 1358  انتظار ميرفت تاحضور سياسی ، اقتصادی ، نظامی و تخنيکی اتحادشوروی ضامن تطبيق اين تحولات گردد. دراين راستا حزب مساعی جديدی را درعرصه تحکيم قانونيت و رفع اختناق سياسی، ايجاد و توسعه سازمانهای اجتماعی و فراهم آوری زمينه مشارکت مردم درحيات سياسی ، بازسازی قوای مسلح، ارتقاً قدرت دفاعی کشور، سمت دهی بازنگری شده تحولات اقتصادی اجتماعی و رفع اشتباهات و انحرافات در منصه اجرا قرار داد. اما تداوم جنگ و بی ثباتی از يک سو و تغييرات بنيادی درسياست اتحاد شوروی از جانب ديگر نه تنها مانع ثمردهی آن نشد بلکه کشور را وارد مرحله جيد نمود که با سياست مصالحه ملی مشخص شده است.

بموازات تغييرات بنيادی در اتحادشوروی و کشورهای شامل سيستم جهانی سوسيالستی و تفاهمات بين المللی برای ختم منازعات منطقوی، حاکميت ج د ا  نيز بابازنگری اوضاع پرداخت. با اعلام مشی مصالحه ملی ، قانون اساسی جديد تدوين شد در جهت دموکراتيزه کردن حيات سياسی و رفع انحصار قدرت دولتی توسط يک حزب ، تامين آزادی های سياسی از طريق انفاذ قوانين جديد، مساعی جدی  بمنظور راه اندازی ديالوگ بين الافغانی و تامين تفاهم ملی و اتخاذ تفاهمات سازنده در رابطه به حل جوانب خارجی مساله افغانستان ، امضای توافقات ژنو و خروج قطعات نظامی اتحادشوروی و مساعد شدن زمينه ها فرصت های مساعد شدن زمينه ها و فرصت های مساعد برای قطع جنگ و حل صلح آميز بحران افغانستان صورت گرفت.

تدوير کنگره ح د خ ا و تبديل نام آن به حزب وطن ووارد کردن تغييرات بنيادی در اساسنامه و برنامه آن و تبديل نام جمهوری دموکراتيک افغانستان به جمهوری افغانستان ودفاع مستقلانه در مرحله پس از خروج قوای شوروی همه و همه نماينگر اتخاذ تدابير جدی حاکميت دولتی آن زمان از يکطرف و ارتقای موقف آن بمثابه يک واقعيت سياسی و قدرت نظامی از جانب ديگر بود.

سياست مصالحه ملی در واقع اعلان ناکافی راه رفته پس از هفت ثور و در پيش گرفتن راه برعکس آن بود.

عليرغم تدابير متذکره به علت تداوم دسايس خارجی بمنظور سرنگونی دولت افغانستان و اين حقيقت که جانب مقابل سقوط دولت را به هر قيمت ممکن و صرفنظر از عواقب آن در دستور کار خود قرارداد افتراق و پراگندگی در رهبری حزب و نبود درک واحد از سياست مصالحه ملی در رهبری آن که به کودتای نظامی انجاميد و برخورد فرقه گرايانه با مسايل قومی و اتنيکی که بحيث نقطه رژيم مورد بهره برداری قرارگرفت. افزون برهمه ، باوصف اعلان مصالحه ملی حاکميت حزب از حدود حکومت آيديالوژيک فراتر رفته نتوانست علاوه برآن حزب خصلت نظاميگری و دولتی بودن خود را تا اخير حفظ کرد به همين سبب با تضعيف دولت تضعيف و با سقوط آن متلاشی گرديد. اين همه سبب شد که حزب به دسته ها و گروپ ها تقسيم شود. حزب که از تاسيس الی فروپاشی آن بيست و هفت سال را در بر گرفت توانست صرف دو کنگره را داير نمايد. در کنگره دوم که 25 سال بعد از کنگره اول داير گرديد اسناد مرامی حزب که از لحاظ زمانی با اوضاع جديد مطابقت نميکرد با در نظرداشت شرايط و اوضاع جديد تدوين گرديد. درهمين کنگره همچنان اسم حزب از دموکراتيک خلق به حزب وطن تبديل و تعديل گرديد.

کنگره دوم بابررسی نقادانه ازگذشته حزب باسياست های تند روانه و غير واقعبينانه گذشته آن وداع نموده وبرنامه واقعبينانه و علمی را در برابر حزب قرار داد.

بافروپاشی اتحاد شوروی و عدم حمايت جمهوری فدراتيف روسيه از ج ا و اعلان حمايت از مخالفين دولت افغانستان و اخلال و تخريب پروسه آشتی ملی و برنامه صلح ملل متحد در داخل ، که نه فقط زمينه های صلح آميز حل و فصل بحران افغانستان از بين رفت بلکه به سقوط دراماتيک و توطئه آميز حاکميت جمهوری افغانستان و حزب وطن و برقراری تنظيم های بنياد گرای مذهبی دشمن يکديگر انجاميد که تراژيدی خونين افغانستان را طولانيتر ساخت.

دوستان عزيزم !

بررسی شتابنده ما از زندگی سی و هشت ساله حزب تکميل نخواهد بود هرگاه تذکار ندهيم که با تاسف فقدان دموکراسی در زندگی داخلی حزب که زمينه هر نوع کژروی ها ، تکروی ها و خودسری ها را فراهم مينمود باعث آن شد که حزب در عمل درلحظات معين قبل و پس از تصرف قدرت بنابر دلايل گوناگون از خطوط تعيين شده برناموی خود فاصله بگيرد. حزب و آرمانها دموکراتيک و اصلاح طلبانه آن درنتيجه تحميل اراده اشخاص و افراد به بيراهه کشانيده شود. ميان حرف و عمل فرسخ ها فاصله ايجاد شود.

در اين رابطه در اسناد دومين کنگره حزب آمده است : « باوجوديکه اهداف ووظايف تعيين شده و در مجموع مرام حزب دارای خصلت ملی ، دموکراتيک و ترقيخواهانه بود اما حزب در انتخاب راه های رسيدن به اهداف خويش تحت سياست های و گرايشهای مسلط آنزمان قرارگرفت. از جانب ديگر درک ابتدايی وضعيت ازوضع جامعه و ارزيابی نا کافی عنصر تدريج در تحولات اجتماعی و عوامل ذهنی که به تمايلات و موضعگيری های فردی ارتباط ميگرفت مرتکب اشباهات خورد و بزرگ و ارزيابی های نادرست گرديد بعد از تاسيس حزب بنياد گزاران آن تلاش نمودند تا آيديالوژی معين را برای رسيدن به اهداف حزب استمداد جويند و در اين تلاش بيشتر بسوی تفکر اجتماعی که در آنزمان جاذبه روشنفکرانه داشت روی  آورده شد. اگرچه اصل مرامی حزب نه درباره سوسيالزم بلکه در باره گذار از عقب ماندگی به ترقی و ايجاد يک نظم بهتر و عادلانه که در آن مردم بتوانند از برابری حقوق برخوردار باشند سخن ميگفت ولی در برخی از اهداف غايی آن تمايلات مبنی بر اعمار جامعه سوسيالستی از طريق انقلاب ملی و دموکراتيک تبارز مينمود. »

عزيزان !

از تحليل و بررسی انکشاف دو دهه اخير در عرصه ملی و بين المللی ميتوان چنين نتيجه گرفت که دوران جديدی جايش را گرفته است که مشخصه عمده آنرا دموکراسی ، زيست باهمی ، حاکميت قانون و حل دموکراتيک مسايل ملی تشکيل ميدهد. بادرنظرداشت آين تجارب ما نيز آغاز کار خود را روی پايه های محکم خود آگاهی ملی ، ناسيونالزم بنا نهاده ايم که برمحور دموکراسی و بربستر عقايد، سنن و عنعنات پسنديده مردم بنا نهاده شود.

ما همچنان به اين باوريم که در شرايط کنونی که چگونگی حاکميت کی بر کی ، نيروهای مولده و مناسبات توليد درکشور روشن نيست ، تشکل آينده ما نيز نميتواند پيش آهنگ اين يا آن طبقه باشد بلکه مرکز تجمع و بسيج تمام نيروهای صلخواه ، ترقی پسند ، تحول طلب ، خواهان زيطست متمدن جامعه و ضد بنيادگرايی و ترويزم خواهد بود.

تشکل آينده مابصورت مؤجز ازسياستهای آتی پيروی خواهد کرد :

ناسيوناليزم ، دموکراسی ، عدالت اجتماعی و تساوی حقوق زن و مرد سنگ پايه های اساسی سياست های ما را در عرصه داخلی تشکيل خواهد داد.

ناسيونالزم از نظرما بمعنی حفظ و حراست از وحدت ملی ، تماميت ارضی و حاکميت ملی کشور است.

دموکراسی بمعنی حق سهمگيری مردم درامور ملی ازطريق سيستم نمايندگی درپارلمان براساس ابراز رای در انتخابات و حل دموکراتيک مسايل اتنيکی و قومی در کشور و سهم دهی تمام مليت ها واقوام کشور در اداره دولت.

عدالت اجتماعی بمعنی نقش وسيعتر  دولت درپيشبرد اقتصاد کشور از طريق مبارزه به خاطر به تنظيم سياست سالم مالی ـ پولی بخاطر تامين فرصتهای مناسب برای فعاليت موثر همه سکتور های اقتصادی و تامين هم آهنگی ميان آنها برطبق ويژگی های مرحله بازسازی و گذار به سوی اقتصاد بازار آزاد درکشور با درنظرداشت رشد اقتصاد ضعيف و ناتوان جامعه.

بالخاصه در لحظه کنونی که اکثريت مطلق نفوس کشور با کمک های بشردوستانه منابع بين المللی به زندگی شان ادامه ميدهند، توجه به بازسازی سيستم اقتصادی کشور بادرنظرداشت ظرفيت های موجود و انکشاف آن مطابق تکنالوژی معاصر و توجه به اصل افزايش توان خريد مردم بمنظور محو فقر درجامعه.

تساوی حقوق زن و مرد در همه عرصه ها. ما به اين باوريم که بدون سهمگيری زنان در امور اجتماعی ، سياسی و اقتصادی کسی نميتواند توقع بازسازی ، انکشاف و ترقی کشور ويران افغانستان را داشته باشد.

دوستان عزيز!

حادثه سپتامبر سال 2001  از نظر ما نقطه عطف در تاريخ معصر جهان شمرده ميشود. اين حادثه رهبران جهان را به بازنگری جدی در روابط بين المللی واداشته است. با اين حادثه ، جهان ما که پس از سقوط سوسيالزم درشوروی سابق و ختم جنگ سرد داشت دوران رويارويی ها و تصادمات را پشت سر ميگذاشت ووارد يک مرحله جديدی از روابط و مناسبات می شد، با تکان وحشتناک در روز يازده سپتامبر سال 2001  يکبار ديگر بدو جناح آشتی ناپذير رو در روی هم قرار گرفت. اسلام بنياد گرا و افراطی درچارچوب تروريزم ، القاعده و طالبانيزم و حاميان شان از يکسو و باقی جهان در سوی ديگر در يک جنگ خونين مقابل هم قرار گرفتند.

دوستان ! حادثه  يازدهم سپتامبر مردم جهان را يکبار ديگر متوجه عمق بحران افغانستان و حقايق تلخ و دردناک تطبيق سياستهای يک جانبه و عاقبت نيانديشانه از جانب کشورهای غربی بخصوص ايلات متحده امريکا در قبال وطن ما در طی دو دهه اخير نمود و حقانيت موضعگيری های سازنده و صلحجويانه حزب و دولت ما را برملا ساخت.

فهم ما اين است ، مساعی که بمنظور سرنگونی حاکميت تروريست ها درکشور ما راه اندازی گرديد و تا تدوير اين اجلاس رويهمرفته نتايج معينی به بار آورده است اقداميست گرچه ناوقت اما مثبت و در هر حال با چشم انداز روشن برای آينده افغانستان. اهداف کوتاه مدتی که با راه اندازی اين مساعی پيش بينی شده است يعنی سرنگونی حاکميت طالبان ، قلع و قمع نهايی گروپ تروريستی القاعده و افراطيون خارجی و کوتاه کردن دست کشور های همسايه از کشور ما و تشکيل يک حکومت برپايه های وسيع به اشتراک تمام مليت های ساکن درکشور ما ، اعاده دموکراسی و آغاز اعمار مجدد افغانستان وغيره همه و همه با منافع عليای ملی ما مطابقت دارد و ما از آن حمايت  و پشتيبانی بيدريغ خود را اعلام ميداريم.

دوستان عزيز !

درحاليکه مساعی بين المللی در امر تامين صلح دايمی درشرقميانه ، تاسيس دولت و کشور فلسطين ، تامين و تقويت دموکراسی در عراق و بازسازی آنکشور مطمع نظر ما مِيباشد ، ما از از مساعی ملل متحد برای تشکيل يک حکومت فراگير با پايه های وسيع حمايت ميکنيم. ما همچنان به اين باوريم که مساعد ساختن زمينه تشکل مجدد اردوی ملی ، پوليس و نيروهای امنيت ملی افغانها را غرض حراست از استقلال ، حاکميت ملی ، تماميت ارضی و حفظ نواميس ملس بيشتر و بهتر از جابجايی و حضور نيروهای خارجی در استقرار صلح و ثبات در کشور کمک نمايد. باد در نظرداشت اين حقيقت که بحران کنونی افغانستان نتيجه مداخلات دوامدار کشورهای همسايه افغانستان است ، ما خواهان آنيم که ملل متحد اعمال و اقدامات کشورهای همسايه افغانستان در قبال جريانات داخلی کشور ما را تحت نظر و مراقبت جدی قرار دهد.

دوستان عزيز !

باختم عمليات نظامی بين المللی بحران وطن ما وارد مرحله جديد و جدی بازسازی شده است. اعمار مجدد کشوريکه طی دونيم دهه جنگ از قبه تا بنا تمام هست و بود آن برباد رفته کاريست بس دشوار که مستلزم پول فراوان ، برنامه ريزی دقيق و سهگيری مردم و اهل کار ميباشد که پيروی از سياست های تنظيمی ، قومی و مذهبی را برای هميشه مردود ميستزد و از تمام وطنپرستان افغانستان ميطلبد تا دست بدست هم داد جريان بزرگ ملی را بربنياد دموکراسی راه اندازی نمايند.

هدف ما از تشکيل مجدد اعضای سابق حزب وطن در واقع گردهم آوری و بهم رسانيدن اعضای سابق حزب بمثابه بدنه بزرگ جنبش وطنپرستانه و روشنفکرانه افغانستان است که در واقع زمينه را برای روی کار آوردن همين جريان فراهم سازد. به اين سبب ما به اين باوريم که هرگونه تشکلی که قرار است ساخته شود دروازه های باز برای جذب وطنپرستان خواهد داشت و نقش وصل کننده آن هرگز ختم نخواهد شد. زيرا ما به پلوراليزم سياسی جدی معتديم.

خواهران و برادران عزيز !

ما به اين باوريم که اعضای حزب وطن بمثابه کتله بزرگ وطندوستان افغانستان هنوز اين پوتنسيال را دارند که در سرنوشت آتی کشور نقش بازی نمايد.. سوال اينجاست که از کجا و چگونه آغاز کنيم؟ گذشته حال و آينده خود را بحيث انسانهای متعهد و آگاه چگونه رقم بزنيم؟ جايگاه خود را درمبارزه بخاطر نجات کشور چگونه دريابيم؟ ميتوانيم به جرئت بگوئيم که ده ها سوال در مورد تاريخچه جنبش ما هنوز پاسخ نيافته است ، همانطوريکه ده ها سوال هم در مورد آينده هنوز لاجواب باقيست. اين سوال ها و ده ها سوال ديگر از اين دست در شرايطی مطرح ميگردد که تمام راه های آزموده شده و بقول معروف همه راه های پای خورده و غبار قدم های گذشتگان هنوز در هواست. عده ای هم که از بحران سه دهه اخير ظاهرا سرسالم بدر برده اند زيرا بار شکست ها گرد تقصير را هر يک بردامن ديگری ميجويند. در واقع علت درماندگی ما و اين همه تاخير در راه اندازی يک جنبش فراگير ملی هم همين است که راه های جديد هنوز کشف ناشده وآزمايش نلشده است.

دوستان !

با آنچه مختصر تذکر رفت با درک عميق از جامعه افغانی و رويداد های حد اقل دو دهه اخير در کشور ميدانيم که در زمره عوامل عمده داخلی و خارجی يادشده يک عامل ديگر هم ترويج نفاق است که خيلی به آسانی در بين ما نفوذ مينمايد. نفاقيکه ما را به برادر کشی و بدبختی های بالاتر از آن رسانيده است.

فلهذا برای اعاده برادری و صميميت بايست ازاتفاق و اتحاد آغاز کرد. پديده ايکه در حرف آسان جلوه مينمايد ولی در عمل توانمندی جدی بکار دارد.

علت نفاق دروطن ما عمدتا دامن زدن خود خواهی هاست. بايست پيراهن خود خواهی را صادقانه از تن کشيد. وسعت نظر ، صداقت و شفافيت درعمل را با تحمل پذيری و شکيبايی در مقابل هموطن و همرزم خود اساس روش و عملکرد خويش قرار دهيم.

سعی بخاطر تامين منافع ملی ، سعادت مردم و عزت افغانستان صورت گيرد. نه منافع فردی ، گروهی ، سمتی ، محلی و ....

 به مردم سالاری معتقد شد و تحمل دگر انديشان را نمود که سخت در حراست از منافع ملی خود قرار دارند خواهان دموکراسی ، حاکميت قانون و رفته بطرف جامعه متمدن اند.

عزيزان و دوستان !

ما به اين باوريم که فرزندان اين خانواده درصورتی ميتوانند نقش تاريخی شانرا يکبار ديگر موفقانه و مثبت بازی نمايند که با عادات تفرقه گرايانه ديروز وداع نمايند. جدا بايست با کينه توزی و عداوت وداع کرد. صميميت و دوستی را گسترش داد.

ما با آنعده دوستان هم نوائی داريم که اقدامات آينده را در آينه تجارب گذشته مينگرند و تکيه شان بيشتر بر ايجاد تفاهم صميمانه است. زيرا ايجاد تشکيلات سياسی بدون تقاهم بيشتر شکل نمايشی و مانور را دارد و در واقع اجتماع همفکران را تا سرحد جرگه عادی پائين می آورد و بدرد امروز و فردا نمی خورد. نبايد فراموش کرد که نبود تفاهم درجنبش ما حاصل دسترنج يک نسل را برتباهی کشانيد و نخلی که که با خون ده ها هزار وطنپرست آبياری شده بود خشکانيد.

ما همه مربوط به ديروز هستيم اما هيچکدام به ديروز نمی انديشيم. به قول معروف اينکه کجا می رويم بسيار مهمتر است از اينکه از کجا آمده ايم.

 

زنده و سعادتمد باد مردم افغانستان

پاينده باد اتحاد افغان

 

و من الله توفيق

رئيس حزب متحد ملی افغانستان

نورالحق علومی


بالا

بعدی * بازگشت * قبلی